مسئولیت اجتماعی مختص شرکتهای بزرگ نیست
با آنکه تعدادی از شرکتهای بزرگ ایرانی مسئولیت اجتماعی را در اولویت قرار دادهاند اما بسیاری از شرکتها هنوز این مسئله مهم را جدی نگرفتهاند. در این شرایط میتوان حدس زد که اکثر شرکتهای کوچک و متوسط، مسئولیت اجتماعی را جزو اولویتهای خود ندانند و برنامهای هم برای اجرای آن نداشته باشند.
تردیدی نیست که شرایط سخت اقتصادی نیز مزید بر علت شده و شرکتها کوچک و متوسط که توانایی و امکانات محدودی دارند، بیشتر بر بقا تمرکز کنند.
هادی مدیر یک شرکت خصوصی کوچک است که تلاش میکند از علم روز برای اداره شرکتش استفاده کند. او میگوید: تعدادی از کارکنانش از نیروی کار محلی هستند و بخشی از مواد اولیهاش را نیز از منطقه تامین میکند اما از مشارکت در پروژههای محلی صرف نظر کرده است چون به دلیل شرایط اقتصادی امکان کمک به این پروژهها را ندارد.
آمار دقیقی از میزان فعالیت شرکتها در زمینه مسئولیت اجتماعی در کشور وجود ندارد. پدرام سلطانی رئیس هیات مدیره شرکت پرسال که سالها در اتاق بازرگانی ایران فعالیت داشته میگوید: “متاسفانه آمار دقیقی در این زمینه نداریم. آنچه در اتاق بازرگانی از نزدیک دیدم، زیاد نبود اما روند آن افزایشی بود. وقتی یکی پیشقراول میشود بقیه هم دنبال او حرکت میکنند.”
سلطانی میگوید: “متاسفانه از بد اقبالی ماست که دوره اقتصادی پرچالشی را پشت سر میگذاریم. این سالها که میتوانست دوران رشد برنامهپذیری و عمل شرکتها در حوزه مسئولیت اجتماعی باشد، به دلیل مواجه شدن با تحریمها و رشد اقتصادی منفی و زیانده شدن بسیاری از بنگاهها عملا از دست رفت.”
به نظر میرسد در این شرایط بزرگترین مسئولیت اجتماعی شرکتها حفظ خودشان است. حفظ خودشان و این که بتوانند حقوق کارگر و کارمند را بدهند و بخشی از نیازهای جامعه را تامین کنند.
گزارشها نشان میدهد که تحریم، اقتصاد ناکارامد و ضعیف، و رشد اقتصادی پائین، به روند رو به رشد مسئولیت اجتماعی شرکتها آسیب وارد کرده است. رئیس هیات مدیره پرسال که با گروهی از فعالان اقتصادی در زمینه ساخت یکصد مدرسه در طرح “پویش ایران من” فعال بوده، میگوید: “آن میزان مشارکتی که سالهای ۹۴ و ۹۵ همراه برجام وجود داشت خیلی کمتر شده است. آن موقع گشایشی در اقتصاد کشور ایجاد شده بود ولی الان همه مشکل مالی پیدا کردهاند و نگران آینده هم هستند. تلاطم در بازار باعث شده تا نیاز مالی برای اجرای این پروژهها بسیار بیشتر شود. ما در ابتدای راه میتوانستیم یک مدرسه دو کلاسه را با یک چیزی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون تومان بسازیم اما هزینه ساخت همان مدرسه الان زیر ۴۰۰میلیون تومان نیست.”
شواهد نشان می دهد که درآمد بخش خصوصی به این اندازه بالا نرفته است و طبیعی است که نمیتوان از بخش خصوصی و شرکتهای کوچک و متوسط انتظار داشت که به همان اندازه در اجرای برنامههای مسئولیت اجتماعی فعال باشند.
هادی مدیر شرکت خصوصی تولیدی میگوید: “میزان کمکی که میتوانم به طور مثال به منطقه بکنم بسیار کم است و برای همان مقدار هم سازوکار لازم هم برای این کار وجود ندارد که من بتوانم در اجرای طرحهای منطقهای مثلا ساخت کتابخانه، مدرسه یا برنامه محیط زیستی مشارکت کنم. توانایی و امکانات ما هم در حدی نیست که بتوانیم چنین سازوکارهایی ایجاد کنیم.”
پیشنهاد پدرام سلطانی به شرکتهای کوچک این است که “همیار سازمانهای مردم نهاد باشند. یعنی اگر توانایی مالی و انسانی کافی ندارند که یک پروژه را به صورت مستقل انجام بدهند میتوانند به سازمانهای مردم نهاد مثلا در حوزه محیط زیست، یا آموزش و خیریه کمک کنند. مثلا یک شرکت میگوید که من توانایی ساخت مدرسه را ندارم اما میتوانم ماهی یکصدهزار تومان کمک کنم. اگر این کمکها در یک موسسه گردآوری شود تعدادی از این شرکتها میتوانند یک مدرسه با همکاری موسسات خیریه مدرسه ساز بسازند.”
روش دیگر برای شرکتهای کوچک و متوسط این است که مدیران و کارکنان خود را به کار داوطلبانه تشویق و ترغیب کنند.
این روش در دنیا مرسوم است. معمولا کمکهای مردمیو بخش خصوصی در اختیار سازمانهای مردم نهاد قرار میگیرد و این سازمانها با جمعآوری کمکها، منابع مورد نیازشان را برای اجرای پروژهها تامین میکنند، اما در ایران استفاده از چنین روشهایی بسیار کم شمار است.
در دو سال اخیر به دلیل مشکلات اقتصادی، بسیاری از بنگاهها با بحران مواجه شدهاند و در این زمان مهمترین مسئولیت اجتماعی شرکت، حفظ بنگاه است، یعنی دغدغه مدیر شرکت این است که سروقت حقوق کارکنان و مالیاتش را بدهد، حقوق سهامدارانش را حفظ کند اما پدرام سلطانی پیشنهاد میکند: “بنگاههای که وضعیت بهتری دارند، میتوانند در حد توان به سازمانهای مردمنهاد بپیوندند یا درقالب پروژههای مشترکی که در انجمنهایشان هست، فعالیت بکنند. به این معنی که اگر یکصد شرکت در قالب یک انجمن فعالیت میکنند، این شرکتها میتوانند در کنار هم از طریق انجمن یک برنامه مسئولیت اجتماعی را با هم انجام بدهند.”
روش دیگر برای شرکتهای کوچک و متوسط این است که مدیران و کارکنان خود را به کار داوطلبانه تشویق و ترغیب کنند. بخشی از مسئله مدیران و کارکنان شرکتها این است که نمیدانند چطور باید کار داوطلبانه انجام بدهند. اگر این گروه بدانند به عنوان مثال یک روز جمعه میتوانند در جمعآوری زباله از کوهستان مشارکت کنند، یا اگر بدانند در روز تعطیل به میتوانند به کودکان کار آموزش بدهند یا در طرح توانمندی زنان سرپرست خانوار مشارکت کنند، طبیعی است بسیاری از کارکنان آمادهاند در این قبیل برنامههای داوطلبانه شرکت کنند. کافی است مدیران شرکتها کمی درایت و هوشمندی به خرج دهند.