ایران فاقد یک نظام جامع مسئولیت اجتماعی شرکتی یا بنگاهی است و برای همین کارها عمدتاً پراکنده و ناقص است؛ فراگیر نیست و یک پرستیژ است. سعید معیدفر، جامعهشناس میگوید: مسئولیت اجتماعی با هزینههای خیریهای تفاوت دارد و هیچکدام از هزینههای خیریهای در قامت مسئولیت اجتماعی شرکتی نمیگنجد. معیدفر درباره فضای مسئولیت اجتماعی در ایران معتقد است: رقابت در جامعه و فضایی که فضای مشارکت مدنی نیست، فضای رقابت کشنده است. در چنین فضایی معلوم است که مسئولیت اجتماعی در حداقل است.
گفت وگو از لیلا ابراهیمیان/آینده نگر
*مسئولیت اجتماعی از چه زمانی مورد توجه قرار گرفته است؟
مسئولیت اجتماعی از دهه آخر قرن بیستم اهمیت زیادی پیدا کرده و تحت عنوان مشخصترِ مسئولیت اجتماعیِ شرکتها از آن یاد شده است. شأن نزول مسئولیت اجتماعی از این جهت است که زندگی در دنیای سرمایهداری و توسعه صنعتی تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زیادی به همراه داشت و آسیبهای اجتماعی و شکاف طبقاتی زیادی ایجاد شد. عملاً با فربهشدن جامعه، رشد انواع و اقسام فناوریها و همچنین مداخلات بیحدوحصری که انسان امروز به دلیل توانمندیهای علمی و فناورانه میتواند در تمام عرصههای زندگی داشته باشد، از همان آغاز انقلاب صنعتی مشکلاتی ایجاد کرد و ما شاهد مشکلات بسیار عدیدهای بودیم که ناشی از مداخلات گسترده در تمام ابعاد زندگی بود. از بعد اقتصادی گرفته تا محیطزیست، بعد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، تحت تأثیر پیامدهای شگرف و زیانبار این مداخلات بوده است. ما در قرن نوزدهم هم شاهد این پیامدها بودیم که ناشی از فقر و استثمار انسانها و از بین رفتن محیطزیست و فشارهای وارد شده بر محیطزیست ایجادشده بود. خود همین هم باعث بروز انقلابهای اجتماعی، کمونیستی و جنبشها و اعتراضهایی شد و نظامهای سرمایهداری به نحوی زیر سؤال رفت و خیلیها اندیشیدند که این وضعیت میتواند بحرانهای بسیار جدی برای بشریت ایجاد کند. همچنین میتوان گفت بعد از پایان جنگ دوم جهانی، توسعه اقتصادی برای کشورهای درحالتوسعه اهمیت زیادی پیدا کرد؛ ولی همین توسعه اقتصادی چون فاقد مبانی اجتماعی و پیشبینی و برنامهریزی در تمام زمینهها بود، منجر به مشکلات و آسیبهای فراوانی در کشورهای درحالتوسعه و بقیه جهان شد و درنهایت از دهه 80 قرن گذشته، بحثهای جدیدی را در ارتباط با توسعه اجتماعی، توسعه فرهنگی، توسعه پایدار و توسعه متوازن و نظیر اینها داشتیم که تمرکزشان بر این بود که توسعه و رشد اقتصادی صرف، نهتنها نمیتواند مشکلات بشر را حل کند و انسان را به معیارهای یک زندگی خوب برساند، بلکه برعکس، اگر توسعه فاقد بنیانهای اجتماعی و فرهنگی باشد، آثار مخربی حتی در رفاه و بعد اقتصادی هم ایجاد میکند. توسعه اقتصادی بهتنهایی شکافهای طبقاتی را زیاد میکند. میتواند باعث گسترش فقر شود. میتواند محیطزیست را تخریب کند و آسیبهای اجتماعی وحشتناکی را به همراه داشته باشد و درمجموع به ضد خودش تبدیل شود. بنابراین این ایدهها در دهه آخر قرن بیستم تجمیع شد و بحث مسئولیت اجتماعی شرکتها به شکل خیلی تخصصی مطرح شد.
*مسئولیت چه کسی در مقابل چه چیزی مورد توجه است؟
مسئولیت اجتماعی مجموع وظایف و تعهداتی است که شرکتها و بنگاههای اقتصادی باید در جهت حفظ، مراقبت و کمک به جامعه و محیطزیستی که در آن فعالیت میکنند، انجام دهند؛ بهعبارتدیگر، شرکتها به دلیل اینکه در سیستمی متمرکز کار میکنند که در آن هم جامعه دخالت دارد و هم محیطزیست، لاجرم هر نوع فعالیتی که شرکتها انجام میدهند، میتواند آثار زیانباری هم برای جامعه و هم برای محیطزیست داشته باشد. بنابراین در بحث مسئولیت اجتماعی شرکتی، توصیهشده است که اولاً تمام شرکتها ملزم هستند قبل از اینکه طرحها و پروژههای خود را به اجرا بگذارند، مطالعات جدی در حوزه تأثیرات اجتماعی و محیطزیستی پروژه و طرح خود داشته باشند؛ یعنی عمیقاً ارزیابی کنند که این پروژه اقتصادی چه آثاری بر محیطزیست، جامعه و فرهنگ خواهد داشت؛ درنتیجه اگر این آثار زیانبار و شدید است، این پروژهها اجرا نشود و به عمل در نیاید و اگر درنتیجه بررسیها پی برند که آثار و پیامدهای آن کم است، (چون بههرحال هر پروژهای آثار خودش را دارد)، یا این آثار، مخرب و زیانبار نباشد، بازهم شرکتها بایستی بدانند که حتی در عالیترین برنامهریزیهایی که متوجه امور اجتماعی و محیطزیستی است، بازهم ممکن است آثاری ولو خفیف بر جامعه و محیطزیست ایجاد کنند. بنابراین کار اول شرکتها این است که پروژهها و طرحهایی که آثار زیانباری بر جامعه و محیطزیست دارد، به اجرا نگذارند و کار دوم آنها این است که اگر درنتیجه بررسیها و مطالعات خود متوجه شدند که آثار و پیامد طرحهایشان مخرب نیست، با این حال پیشبینی کنند که ممکن است چه آثار خفیفی بر جامعه و محیطزیست ایجاد کند و به همان میزان که در پروژه سرمایهگذاری میکنند، برای کاهش آثار اجتماعی و محیطزیستی آن پروژه، سوبسید بدهند یا به عبارتی هزینه کنند. بهطور مثال اگر فرد در جایی کارخانهای تأسیس میکند که آثاری را بر جامعه محلی بگذارد که قطعاً میگذارد و این آثار اگر خیلی زیانبار باشد، کارخانه نباید ایجاد شود؛ ولی اگر این پروژه آثار زیانبار نداشته باشد، باید بررسی کند که چه آثار ناخواستهای را بر جامعه محلی یا حتی جامعه بزرگتر میگذارد و برای کاهش آن هزینه کند. مثلاً ممکن است باعث شود که عدهای از ساکنان محلی کسبوکار خود را از دست بدهند یا ممکن است نوعی اثر سوء محیطزیستی در زندگی آنها ایجاد شود یا ممکن است باعث شود که ساختار اجتماعی جامعه محلی در اثر همجواری با آن کارخانه، دچار اختلالاتی شود؛ لذا این کارخانه یا شرکت باید تمام هزینههای این تغییرات را بپردازد. اگر کسانی بیکار شدند، باید آنها را به کار گیرد. اگر در ساختار اجتماعی یا فرهنگی آن جامعه اختلالی ایجادشده، باید به بهبود آن کمک جدی شود. باید تلاش شود که اوضاع را بسامان کنند. اگر لازم است، نهادهایی در این حوزه تأسیس شود. درمجموع مسئولیت اجتماعی شرکتی، چنین معنایی دارد و این البته میتواند به کل یک سیستم تعمیم داده شود.
*در کشورهایی با اقتصاد آزاد و دولتی توجه به مسئولیت اجتماعی چگونه است؟
در کشورهای توسعهیافته، عملاً عاملان تغییرات خود شرکتها و مردم هستند. سازمانها و فعالیتهایی که بنیان آن عمدتاً بر عهده مردم است. در آنجا اقتصاد و صنعت دولتی نیست و صاحب هر برندی باید مسئولیت کار خود را خود برعهده گیرد. ولی در کشورهایی مثل کشور ما که بسیاری از فعالیتها در حوزه صنعت، اقتصاد و در تمام حوزهها، در دست دولت و حکومت است، این قضیه مسئولیت اجتماعی عملاً بر عهده دولتها است. دولتها برنامهریزیهایی دارند، کارهایی انجام میدهند، تصمیمگیریهایی میکنند چه در حوزه صنعت، چه در حوزه اقتصاد و دیگر حوزهها که این تصمیمات آنها آثار مخربی دارد. آنها باید ضامن مداخلات خود باشند و مطالعات داشته باشند. مثلاً کاری که شهرداریها در سالهای گذشته تحت عنوان «اتاف» یا «ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی طرحهای توسعه» (مطالعات فرهنگی اجتماعی طرحها و پروژهها) انجام میدادند، بهخصوص شهرداری تهران، کاری است که برای جبران هزینهها، تحت عنوان مسئولیت اجتماعی خود انجام دادند. بقیه سازمانها هم باید چنین کارهایی را انجام دهند. مثلاً وزارت راه و شهرسازی، وزارت صنعت و معدن، وزارت نیرو، دستگاههای دیگر و همچنین نظام برنامهریزی کشور معطوف به این باشد که تصمیمگیریهایی که هر لحظه انجام میشود، چه آثار زیانباری در تمام عرصهها میگذارد و ما چطور میتوانیم آن را جبران کنیم. در انتهای داستان هم اینطور گفته میشود که اگر این مسئولیت اجتماعی ایفا نشود، چه از طریق بنگاههای اقتصادی و چه از طریق دولتها، باعث میشود که حتی منافع خود شرکتها و بنگاهها در آینده زیر سؤال رود؛ یعنی فروپاشی اجتماع محلی یا جامعه، با فروپاشی محیطزیست، طوری که عملاً ادامه کار آنها ناممکن شود. بنابراین بحث این میشود که مسئولیت اجتماعی شرکتی الزاماً فقط صدقهای نیست که شرکتها و بنگاهها یا دولت به مردم یا محیطزیست میدهند بلکه یک نوع سرمایهگذاری درازمدت است که آنها برای آینده خود میکنند. چون اگر جامعهای نباشد، جامعهای مضمحل شود و کارکردهای خود را به دلیل برنامهریزیهای نامناسب از دست بدهد یا اگر محیطزیست تخریب شود، خود شرکتها هم در آینده زیان میبینند و حتی ممکن است با رکود و ورشکستگی روبهرو شوند. بنابراین بحث این است که مسئولیت اجتماعی شرکتی اگرچه وظایف و تعهداتی است که شرکت باید در قبال محیطزیست و جامعه به عهده بگیرد؛ ولی نوعی سرمایهگذاری است برای پایداری بنگاههای اقتصادی یا پایداری نظامهای برنامهریزی و دولت.
* در جوامع مختلف مسئولیت اجتماعی در چه قالبهایی تعریف میشود و بیشتر وظیفه چه کسانی است که باید به این مفهوم توجه کنند؟
من بهطور ضمنی این نکته را در پاسخ به سؤالات قبلی اشاره کردم. درواقع در کشورهایی که نظام برنامهریزی و مداخلات اقتصادی و صنعتی در اختیار بنگاهها و شرکتهایی است که مستقل از دولتها هستند، این مسئولیت اجتماعی عمدتاً بر عهده آنها است و در جوامعی مثل ما که دولتها و حکومتها بهطور اعم متولی امور اقتصادی صنعتی هستند و نقش آنها نقش فائق است، اگرچه بنگاهها و شرکتهای مستقل از دولت هم وجود داشته باشد، در هر حال هم دولتها و هم شرکتهایی که بهگونهای مستقل از دولت هستند، باید به مسئولیت اجتماعی توجه کنند. امروزه نهادهای مدنی را داریم که سعی کردهاند در این زمینهها کاری انجام دهند، اگرچه ممکن است متولی امور اقتصادی و صنعتی هم نباشند؛ اما این یک اقدام داوطلبانه است. یعنی ممکن است ما در جوامعی شاهد این باشیم که افرادی که هر چند متولی امور اقتصادی و صنعتی نیستند، اما از جهت نگرانیهایی که نسبت به محیطزیست و جامعه و آسیبهای اجتماعی جامعه خود دارند، داوطلبانه درگیر چنین کارهایی شوند؛ ولی کاری که اینها انجام میدهند، الزاماً تحت عنوان مسئولیت اجتماعی در معنای تخصصی آن نیست، اگرچه نوعی مسئولیت اجتماعی در برابر جامعه است. وقتی از مسئولیت اجتماعی میگوییم، عمدتاً به لحاظ تخصصی معطوف به این هستیم که ما داریم از جامعه و محیطزیست بهرههایی میبریم و باید هزینههای آن را هم بپردازیم. معمولاً این کار برای دولتها و شرکتها قابلفهم است؛ ولی برای نهادهای دیگری که شاید نفع مادی و اقتصادی از فعالیتهای خود نمیبرند، مسئولیت اجتماعی مفهوم عامتری دارد که حاکی از این است که من بهعنوان عضوی از جامعه، برای سلامت جامعه و محیطزیست خودم داوطلبانه درگیر فعالیتهای مدنی شدم و برای بهبود جامعه و محیطزیست تلاش میکنم.
* نسبت فعالیتهای غیرانتفاعی با مسئولیت اجتماعی چیست؟
ما الآن خیریههایی داریم که ممکن است موردحمایت بنگاههای اقتصادی یا دولتی باشند. بهطور مثال کمیته امداد امام که یک مؤسسه خیریهای و یک نهاد حکومتی است، موردحمایت دولت است، بودجه دریافت میکند، درعینحال کمکهای مردمی را هم جمع میکند. اینیک طرف قضیه است که شاید بتوان گفت که یک کار داوطلبانه نیست بلکه یک فعالیت حکومتی است؛ البته ممکن است افرادی که در آن کار میکنند، بعضاً داوطلب هم باشند؛ ولی بههرحال یک سازمان دارای درآمد و حقوق است. معمولاً مؤسسات خیریهای باید غیرانتفاعی و مدنی باشند. به این معنا که جمعی از کسانی که مشکل یا آسیبی را در ارتباط با مسائل اقتصادی اقشار خاصی از مردم یا آسیبهای اجتماعی احساس میکنند، بهصورت داوطلبانه تلاش میکنند که هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ توانمند کردن افراد آسیبپذیر که شامل کودکان، سالخوردگان، زنان یا آسیبدیدگان اجتماعی، کارهایی انجام دهند. بخش عمدهای از این فعالیتها، به دلیل حس مسئولیتی است که این افراد دارند. بهطور مثال جمعیت امام علی گروهی بودند که توانستند کار خود را خیلی هم توسعه بدهند و جمعیت کثیری از دانشجویان یا مرتبط با آنها، مشغول کمک به کودکان و خانوادههای آنها بودند. دفاتری در سراسر کشور داشتند و هدایا و کمکها را از این طریق جمع میکردند و بعضاً ممکن بود که برخی از شرکتها و بنگاهها هم از لحاظ اقتصادی از آنها حمایت کنند. اینها معمولاً افراد خیری هستند؛ ولی اینها تقریباً مسئولیتهای اجتماعی پراکنده و عامی است که انجام میگیرد. در برخی از شهرستانها کسانی را داریم که خیرات و کمکهای مردم را به مناسبتهای مختلف جمع میکنند، حتی در مراسم عزاداری، به نیازمندان کمک میکنند و در کشور ما عمدتاً هم این نوع فعالیتها نیز انجام میشود؛ یعنی کارهای خیریهای صرفاً جمعآوری هدایا و کمک به ایتام یا زنان بدون سرپرست یا بد سرپرست و بیشتر کمک اقتصادی است تا وجوه دیگر. معدود هستند نهادهای مدنی یا امور دیگری که البته ممکن است عنوان خیریه نام نگرفته باشند؛ ولی معطوف باشند به توانمندسازی، خدمات اجتماعی، فرهنگی، آموزشی یا حتی حقوقی. اینها معمولاً خیلی معدود هستند؛ اما مجموعاً هیچ ارتباطی با بحث مسئولیت اجتماعی شرکتی یا بنگاهی ندارد. بهطور مثال، بانکها بعضاً در یک سری فعالیتهای خیریهای شرکت کردهاند. من به یاد دارم که دو سه همایش و نمایشگاهی هم برگزار شد و در کنار آن برخی از سازمانها یا بانکها یا مؤسسات اقتصادی، چه دولتی و چه خصوصی، میآمدند و کمکهایی را که به مردم کردهاند و کارهای خیریهای که انجام دادهاند را به نمایش میگذاشتند. مثلاً شرکت نفت در برخی از مناطق بهرهبرداری نفت، برای مردم محلی، مدرسه و مسجد ساخته است یا برخی از فعالیتهای عمومی را در ایجاد و مرمت معابر انجام داده است. بهصورت پراکنده چنین کارهایی انجام میشود.
*با توجه به این فعالیتهایی که اشاره شد آیا ما نظام جامع مسئولیت اجتماعی شرکتها را مورد توجه قرار دادهایم؟
خیر! حقیقتاً ما فاقد یک نظام جامع مسئولیت اجتماعی شرکتی یا بنگاهی هستیم. کارهایی که انجامشده، عمدتاً ممکن است پراکنده و ناقص باشد، فراگیر نباشد و صرفاً یک پرستیژ باشد؛ یعنی هدفشان این بوده که نشان دهند که صرفاً به انتفاع مادی فکر نمیکنند بلکه یک سری خدمات را هم به مردم ارائه میکنند؛ ولی واقعاً هیچکدام از اینها، در قامت مسئولیت اجتماعی شرکتی نمیگنجد. ما ضعفهای بسیار جدی داریم. نظام برنامهریزی ما چه در دولت و چه در بخش خصوصی و عمومی در این زمینهها فاقد مطالعات جدی برای احتراز از مداخله در محیطزیست و جامعه است. دولتها و شرکتها بهراحتی تصمیم میگیرند و مداخلاتی میکنند که بسیار زیانبار است. آثار زیانبار آنقدر زیاد است که با چنین اقدامات کوچک و محدودی به هیچوجه قابل جبران نیست. اساساً اگر مداخلات خطرناک و زیانبار باشد، باید از همان آغاز جلوی آن گرفته شود. بهطور مثال، سالها است که ما داریم در کشور سدسازی میکنیم. بدون اینکه ملاحظات محیطزیستی داشته باشیم، دولتها پشت سر هم دارند سد میسازند. آیا واقعاً چنین کاری متناسب با جامعه و محیطزیست ما است؟ آیا اتفاقاتی که امروز در محیطزیست ما رخ میدهد، این گردوخاک و شرایطی که در ارومیه و جاهای دیگر ایجادشده که نمیشود جلوی آن را گرفت و آثارش آن بهقدری وسیع است که با فعالیتهای خیریهای اصلاً قابل جبران نیست. این مسائل در حوزه مسئولیت اجتماعی قرار میگیرد و باید قبل از اجرای طرحها و پروژهها انجام شود. الآن در خیلی از کشورهای دنیا سدهایی را که قبلاً ساختند و میدانند خطرناک است، تخریب کردهاند؛ ولی ما در اینجا همینطور داریم سد میسازیم. چون این سدها منافع بسیار عظیمی برای عدهای دارد. خود من زمانی از طرف وزارت نیرو رفتم آذربایجان غربی و دیدیم که سد زدهاند. بررسی کردیم و دیدیم که هیچ توجیه اجتماعی و محیطزیستی و حتی اقتصادی هم نداشته است و الآن داریم میبینیم که چطور دارد محیطزیست را نابود میکند و دریاچه ارومیه را نابود کرد. اینها دیگر با فعالیتهای خیریهای و صدقات و مبرات قابلحل نیست؛ بنابراین یکی از دلایلی که چرا امروز خیریهها و بعضی از فعالیتهای اجتماعی که شرکتها یا دولتها انجام میدهند، تکافوی مشکلات و آسیبهای وارد شده به محیطزیست و جامعه را نمیکند، همین است که ما باید مسئولیت اجتماعی را قبل از اجرای پروژه و طرح در نظر بگیریم.
*حتی در خصوص مسئله فقر هم گفته میشود که در کشور با وجود تعدد خیریههای ثبتشده و گستردگی این خیریهها چرا در حوزه کاهش فقر و برنامهریزی برای کاهش آن، خروجی مناسبی نمیبینیم؟
من همان نکته را دوباره میگویم. ما دچار دو مشکل اساسی هستیم. اول اینکه حتماً این داستان را شنیدید که یک نفر داشت غرق میشد، یک نفر پرید در آب که او را نجات دهد، او را که از آب کشید بیرون، دید که دو نفر در آب هستند. پرید در آب که آن دو نفر را نجات دهد، بعد دید که چهار نفر در آب هستند. پرید که آن چهار نفر را نجات دهد؛ اما دید که تعداد افراد بهطور تصاعدی دارد بالا میرود. نگاه کرد و دید که یک نفر از آن بالا دارد مردم را میاندازد داخل آب. فعالیتهای خیریهای مثل کار همان شخصی است که میپرد در آب که کسی را که در حال غرق شدن است نجات دهد. این فعالیتها برای زمانی است که شما قبلاً سرچشمههای مشکل را کور کرده باشید. وقتی کسانی دارند در ساختارهای اقتصادی اجتماعی کشور مداخلاتی میکنند که فقر گسترده و بیحدوحصر را ایجاد میکند، این فعالیتهای خیریه بهجایی نمیرسد. مثلاً در سال گذشته و امسال که طرحهایی را در خصوص ارز و مسائل اقتصادی اجرا کردند. اصلاً توجه ندارند که چه پیامدهای اقتصادی و اجتماعی بر جامعه میگذارد. درنتیجه اجرای این طرحها، من شاهد هستم که مؤسسه خیریه رعد در طالقان دو، سه سال قبل حدود 150-160 مددجو داشتند که به همراه خانواده موردحمایت این مؤسسه بودند؛ اما امروز به دلیل بحرانهای اقتصادی و ساختاری کشور، آنقدر تعداد اینها زیاد شده و آنقدر هزینههای اینها زیاد شده که مؤسسه نمیتواند تعداد قبلی را هم حمایت کند چه برسد به اینکه بتواند چندین برابر مددجو را تحت پوشش بگیرد.
وقتی پروژهها و مداخلات دولتی و شرکتی بدون محاسبه پیامدهای اجتماعی و محیطزیستی و حتی اقتصادی باشد و تصمیمگیریها بدون برنامه باشد، درنهایت شما حتی اگر 40 هزار یا 400 هزار خیریه هم داشته باشید، نمیتواند مشکلات را حل کند؛ بنابراین علت اصلی در این است که ساختارهای اقتصادی و اجتماعی ما خراب است، نظام برنامهریزی درستی نداریم، پیشبینیهای لازم از قبل در ارتباط با اینکه هر برنامه چه آثاری از هر جهت، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد، نداریم؛ یعنی مطالعات اتاف نداریم، مطالعات توجیهی برای پروژهها و مداخلات خود نداریم؛ بنابراین تصمیمات ما آثار بسیار زیانباری دارد که اصلاً نمیتوان آنها را جمع کرد. مسئله بعدی این است که ما حتی در بحث خیریهها و نهادهای مدنی که بتوانند کمک کنند هم با یک نوع فقدان برنامهریزی جامع مواجه هستیم. بهطور مثال بانکها دارند زیانهای بزرگی را به کشور وارد میکنند. بهطور مثال میلیاردها میلیارد خسارت زده و حالا چند میلیون میدهد برای ساختن یک مدرسه. این کمک اصلاً در قیاس با آن خسارت نیست؛ یعنی هم عرض آن نیست. نکته دوم درواقع عدم تکافوی نهادهای مدنی است. در آمریکا صدها هزار نهاد مدنی وجود دارد که در امور خیریهای و کمک به آسیب دیدگان کار میکنند. حالا شما میگویید چند هزار مؤسسه خیریه در ایران وجود دارد. اینها را با هم مقایسه کنید.
جمعیت آمریکا الآن سه یا چهار برابر جمعیت ما است؛ ولی میزان نهاد مدنی و خیریهای در آنجا باید بگوییم که دویست برابر ما است، اگر بیشتر از این نباشد. نکته سوم اینکه وقتی نظام اجتماعی دچار اختلال شده باشد و نیروهای همبستگی در آن تبدیل به نیروهای گسیختگی شده باشد؛ به عبارتی آدمها بهجای اینکه احساس هم پیوندی با هم داشته باشند، احساس رقابت کشنده با هم دارند؛ بنابراین در چنین سیستمی که بنیاد اجتماعی در آن سست شده، زوال پیدا کرده و من بارها گفتهام که جامعه ما، دیگر جامعه نیست، یک جمعیت فروپاشیده است که آدمها در آن بر سر منافع رقابت کشنده دارند، باید با ذرهبین بگردید و عدهای را پیدا کنید که از لحاظ تربیتی و خانوادگی افراد خیری هستند. اینها در مقابل جمع کثیری که با هم رقابت کشنده دارند، اصلاً هیچ است؛ بنابراین جامعه ما هر روز دارد به سمت گسیختگی میرود و در چنین شرایطی شما دیگر نمیتوانید احساس مسئولیت اجتماعی را در افراد تقویت کنید. احساس مسئولیت اجتماعی زمانی قوت مییابد که شما با یک جامعه همبسته منسجم با نهادهای مدنی متعدد و نهادهای اجتماعی که هر کدام جایگاه خود را دارند، سر و کار داشته باشید. شما امروز در شرایطی هستید که خانوادهتان هم دچار بحران شده است؛ در نهاد اجتماعی خانواده، اعضا سر میراث با یکدیگر در جنگ هستند، آن هم جنگ کشنده. میزان پروندههای قضایی را نگاه کنید؛ بنابراین سهتا از پایههای ما لنگ است.
*اینها چه هستند؟
ما فاقد یک نظام برنامهریزی قبل از اجرای پروژه هستیم؛ نهادهای مدنی ما تکافوی انجام فعالیتها و مشکلات اجتماعی را ندارند و اصلاً در مقایسه با دنیای توسعهیافته ما در این زمینه هیچ هستیم. باید ببینیم که چه تعداد از این 4 هزار مؤسسه خیریه، اصیل هستند و دنبال منافع شخصی و فردی نیستند. چون متأسفانه این مشکل را هم داریم که بعضی از خیریههای ما مغازه دو نبش هستند و بهطور پنهانکارهای دیگری پشت فعالیتهای خیریه میکنند. حتی اگر فرض را هم بر این بگذاریم که همه این چند هزار خیریه، سالم است؛ ولی این در مقابل نهادهای خیریهای که در دنیا توسعهیافته امروز وجود دارد، هیچ حساب میشود. پایه مهم بعدی هم ضعف جامعه، ضعف نهادهای اجتماعی و شرایطی که حاکی از گسیختگی در روابط اجتماعی ما است. رقابت کشنده در جامعه و فضایی که فضای مشارکت مدنی نیست، فضای رقابت کشنده است. در چنین فضایی معلوم است که مسئولیت اجتماعی در حداقل است.