زمانی که توافقنامه آب و هوایی پاریس در سال 2015 امضا شد، سطح انتظارات از اقدامات ملی و شرکتی، در حوزه تغییرات آب و هوایی بسیار پایین بود و تقریباً هر طرحی برای کاهش انتشار گاز گلخانه ای یک گام بزرگ رو به جلو محسوب میشد. اما الان اوضاع فرق کرده است.در سال 2018، دانشمندان صریحا اعلام کردند که تنها راه حفظ گرمایش جهانی زیر حداکثر دمای تعیین شده در توافقنانه پاریس (که ۱/۵ درجه سانتیگراد بیشتر ازسطح دمای کره زمین پیش از انقلاب صنعتی در نظر گرفته شده بود) است. این یعنی رساندن میزان انتشار گازهای گلخانه ای در اقتصاد جهانی به صفر خالص تا سال 2050 است.
امروزه، صفر خالص استانداردی برای ارزیابی طرح های جدید است. حداقل 965 شرکت و 63 کشور رسما به اهداف تعیین شده در صفر خالص متعهد شده اند. تبدیل این برنامهها به واقعیت یک اقدام بیسابقه خواهد بود و برای شرکتهای مشاورهای که دانش لازم برای تحقق آن را دارند، سود زیادی به همراه خواهد داشت.
“صفر خالص” به چه معناست؟
بصورت ایدهآل، اقتصاد جهانی میتواند وابستگی خود به انتشار گازهای گلخانهای را کاملاً از بین ببرد و مقداری که از قبل در جو زمین وجود دارد را حذف کند. اما همه گازهای گلخانه ای به طور یکسان ایجاد نمی شوند و از بین بردن برخی از آنها دشوارتر یا گرانتر از سایرین است. به عنوان مثال، ممکن است برای یک شرکت جایگزین کردن خودروهایش با وسایل نقلیه الکتریکی، آسان باشد و یا تصمیم بگیرد قراردادی برای انرژی خورشیدی امضا کند،اما افزایش میزان کربن زدایی در فروشگاه های وابسته به شرکتها، کارخانه ها، دفاتر یا سایر مراکز (یا حتی در اقتصاد ملی) چالشی بزرگ است و با در نظر گرفتن تامینکنندگان یک شرکت، این پروسه پیچیدهتر هم به نظر می رسد.
این دسته اغلب بیشترین ردپای کربن یک شرکت را از خود بجای میگذارند، اما شرکت کنترل مستقیمی بر آنها ندارد. شرکت های تولید کننده انرژی نیز باید آلاینده های تولید شده توسط مشتریان در هنگام استفاده از محصولات شرکت (مثلاً نفت) را در نظر بگیرند.
“خالص” در اصطلاح «صفر خالص» به جبران آن دسته از گازهای گلخانهای اشاره دارد که نمیتوان مستقیماً از طریق خرید خدمات کربنزدایی ارائه شده توسط شخص ثالث، آن را کاهش داد (یا حداقل هنوز این کار انجام نشده است). به عنوان مثال، یک شرکت ممکن است همچنان از پلاستیک های خام ساخته شده از سوخت های فسیلی استفاده کند، اما گازهای گلخانه ای منتشر شده را با پرداخت هزینه جهت حمایت از پروژه های احیای جنگل در جای دیگری جبران میکند.
در اینجا دو مشکل به چشم میخورد که باید در نظر گرفته شود. یکی این است که این فعالیتهای جبرانی(offset market) بسیار مبهم و نامشخص هستند و آنقدر ها هم که ادعا میکنند برای آب و هوا مفید نیستند. مورد دوم میزان کاری است که بصورت «خالص» در «صفر خالص» باید انجام دهند – اگر شرکتها بیشتر راه را از طریق کاهش مستقیم کربن طی نکنند،دیگر افست کردن (فعالیتهای جبرانی) به تنهایی برای رسیدن به صفر خالص جهانی کافی نخواهدبود.
تعیین استانداردها برای رسیدن به اهداف صفر خالص شرکتی
هیچ استاندارد رسمی ای برای سنجش اعتبار اهداف یک شرکت برای رسیدن به صفر خالص وجود ندارد، و از آنجایی که مهلت رسیدن به این اهداف تا چند دهه دیگر است، ارزیابی دقیق احتمال دستیابی شرکتها به این اهداف غیرممکن است.
اما دستورالعملهای داوطلبانه ای حول استاندارد طلایی(زیر ۱/۵ درجه) برای اقدامات اقلیمی شرکتها بهویژه تحت حمایت ابتکارات اهداف علمی (SBTI)، ارائه شده است، که شامل مجموعه اصول جدیدی در حوزه صفر خالص است که در 28 اکتبر ۲۰۲۱ منتشر شد. یکی از مهم ترین این اصول آن است که هیچ استاندارد صفر خالصی نمی تواند از افست برای بیش از 10٪ از انتشار گاز باقیمانده از زنجیره های تامین و مصرف کنندگان و 5٪ از انتشار گاز در حوزه عملیاتی استفاده کند. همچنین SBTI اولین دسته از شرکتهایی را که با در نظر گرفتن این قوانین اهداف خود را اعلام کرده اند، مشخص کرد که شامل AstraZeneca، CVS Health، Dentsu International، Holcim، JLL، Ørsted و Wipro میشود.
نقش رو به رشد مشاوران خصوصی
در عین حال، شرکت های مشاوره ای در حوزه انرژی و اقلیمی خود را به عنوان سردمداران و راهنمایان در زمینه صفر خالص معرفی می کنند. یکی از بزرگترین آنها، شرکت “اشنایدر الکتریک” یک چندملیتی مستقر در پاریس است که پیش از این بهعنوان تولیدکننده سختافزار شبکه ای فولادی و برقی فعالیت میکرد، اما اکنون بیشتر در زمینه بهرهوری انرژی فعالیت میکند. در مصاحبه ای، اولیویه بلوم، مدیر ارشد استراتژی و پایداری اشنایدر، گفته: این شرکت در حال فعالیت بر روی طرح های کربن زدایی برای ۳۰ درصد از شرکت های Fortune 500 است و به دنبال رشد هر چه بیشتر کسب و کار مشاوره در حوزه صفر خالص است.
اولیویه بلوم معتقد است: “تمرکز بر تعهدات اقلیمی شرکت های بزرگ شتاب چشم گیری گرفته است و هم اکنون مجموعه دیگری از شرکتهای متوسط وجود دارند که تازه سفر خود رابه سوی صفر خالص آغاز کردهاند و این برای ما فرصت بزرگی است”.
به گفته بلوم ” بسیاری از شرکت ها حتی اگر انگیزه هایشان واقعی باشد، هنوز در مورد تحول به سوی صفر خالص دچار ابهام هستند. شرکت اسنایدار این تحول را به عنوان یک فرآیند چند مرحلهای تعریف میکند: اول اینکه شرکتها باید انگیزه خود از این کار را بیان کنند، سپس آنها باید فرآیند خسته کننده فنی را طی کنند تا حجم عظیمی از اطلاعات مربوط به ردپای کربن شرکتشان را دیجیتالی کنند تا اشنایدر آن را بررسی کرده و در میان آنها به دنبال فرصت هایی برای کاهش انتشار کربن باشد. همانطور که شرکتها این فرصت را دنبال میکنند، اشنایدر آنها را تشویق می کند تا پیشرفت خود را به سمع و نظر عموم برسانند و در نهایت، مهمترین قدم این است که به سرعت از یک هدف بلندمدت به یک برنامه اجرایی کوتاهمدت حرکت کنیم”.
“هر کاری که می خواهید برای سال 2040 انجام دهید بسیار خوب است، اما مهمترین چیز سه سال پیش رو است و سوال اینجاست که آیا آن شرکت توان گذاشتن نیروی مضاعف برای رسیدن به این هدف را دارد یا خیر .”